گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد چهارم
[سوره البقرة ( 2): آیات 258 تا 260 ] ....



ص : 403
صفحه 190 از 274
اشاره
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِي حَ اجَّ إِبْراهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّیَ الَّذِي یُحْیِی وَ یُمِیتُ قالَ أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ قالَ إِبْراهِیمُ
فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي کَفَرَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ( 258 ) أَوْ کَالَّذِي مَرَّ عَلی قَرْیَۀٍ
وَ هِیَ خاوِیَۀٌ عَلی عُرُوشِها قالَ أَنَّی یُحْیِی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَۀَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالَ
بَلْ لَبِثْتَ مِائَۀَ عامٍ فَانْظُرْ إِلی طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلی حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَکَ آیَۀً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ
نَکْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 259 ) وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ
قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قالَ فَخُذْ أَرْبَعَۀً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ
( أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ( 260
ص: 405
[سوره البقرة ( 2): آیه 258 ] .... ص : 405
اشاره
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِي حَ اجَّ إِبْراهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّیَ الَّذِي یُحْیِی وَ یُمِیتُ قالَ أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ قالَ إِبْراهِیمُ
( فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي کَفَرَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ( 258
ترجمه و شرح .... ص : 405
خداوند متعال در تعقیب قاعده کلی که در آیه شریفه اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا گذشت که خداوند عالم اهل ایمان را بسوي حق رهبري
میفرماید:
و کفار نیز در اثر اختیار پیشوایانی غیر از خدا گمراه میشوند در این آیه شاهد زنده و روشنی را بیان میکند که در مورد پیغمبر عظیم
الشان او حضرت ابراهیم علیه السّلام انجام گرفته است و آن احتجاج حضرت ابراهیم خلیل علیه السّلام با نمرود پادشاه بابل است که
مدعی الوهیت بود و حضرت ابراهیم علیه السّلام در باره ابطال ادعاي او با او باحتجاج پرداخت چنانکه میفرماید:
اي پیامبر گرامی تو در باطن بوقایع گذشته و آینده آگاهی و همه آنها را ص: 406
در عالم اشباح میبینی آیا با چشم دل نگاه نکردي و آگاهی نداري از نمرود بن کنعان که با ابراهیم در باره پروردگارش که باو
پادشاهی داده بود بجاي شکرانه از این موهبت عظماي خداوند به بحث و گفتگو و محاجه پرداخت و او که از باده غرور حکومت و
پادشاهی سرمست شده بود پس از آنکه ابراهیم را بآتش انداخت و خدا نخواست که او بسوزد باو گفت خدائی که تو ما را بسوي
او دعوت میکنی کیست و چگونه است ابراهیم براي ابطال دعواي نمرود که ادعاي الوهیت میکرد در پاسخ او گفت خداي من آن
کسی است که زنده میکند و میمیراند یعنی دلیل بر وجود خداي من افعال و صفات اوست که احدي از بندگان هر قدر هم مقتدر
و دانا باشند توانائی دمیدن روح به جنین و احیاء بشر را ندارند و پس از ذکر این دلیل حاضرین مجلس مقصود ابراهیم را درك
نکردند و نمرود نیز راه سفسطه و مغالطه را پیش گرفته و احیاء و امامۀ را بمعناي رها نمودن فرد جنایتکار از کشتن و بقتل رسانیدن
فردي از انسان گرفت گفت منهم بعضی را زندگی میبخشم که باید بمیرند و آنها را عفو میکنم و بعضی را میکشم سپس دستور
صفحه 191 از 274
داد دو نفر زندانی را حاضر کردند و فرمان داد یکی را بکشند و دیگري را آزاد سازند و جاهل بینا انشاء حیات و تکوین آن را با
سبب بقاء و مرگ اشتباه گرفت گفت دیدي که چگونه حیات و مرگ بدست من است و در برابر ساده لوحان مغالطه کرد و گفت
من همانم که تو گفتی و بمردم حیات میبخشم و میمیرانم و نظر بر اینکه فهم حاضرین کوتاهتر از آن بود که ابراهیم علیه السّلام
بمغالطه او اشاره کند لذا براي اثبات یگانگی پروردگار بمثال روشنتري پرداخت و گفت:
خداوند خورشید را از افق مشرق و خاور میآورد و در باختر غروب میدهد و اگر تو راست میگوئی که آفریدگار جهانی تو آن را
از مغرب بیاور در اینجا ص: 407
آن مرد کافر و نمرود مغرور مبهوت و مغلوب گشت زیرا همان نتیجهاي را که بطور مغالطه از احتجاج حضرت ابراهیم علیه السّلام
استفاده نموده بود مورد نقض قرار گرفت و کذب او در اینکه میگفت آفریدگار جهانم آشکار شد و خدا گروه ستمکاران را
رهنمائی نمیکند و حجت و دلیلی براي ظالمان که بخود ستم کرده و خدا را گذاشته و کفر و ضلالت را اختیار نمودهاند باقی
نمیگذارد و آنها را براه نجات و دخول به بهشت سعادت هدایت نمیکند و اما هدایت که ارائه طریق باشد با عطاء عقل و ارسال
رسل و اقامه حجج و نحو اینها بر تمام مردم یکسان است چنانکه در آیه 3 سوره دهر میفرماید:
إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً ولی تکبّر و غرور نمرود او را از راه حق باز داشته و در ادراك و تفکر خود مراعات میانه
روي و عدالت را نمیکرد و خواستار هدایت نبود لذا در برابر احتجاجات حضرت ابراهیم در حیرت فرو رفته و از پاسخ باز ماند و
( نتیجه مجلس محاجه بنفع حضرت ابراهیم پایان یافت. ( 259
ص: 408
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 408
یا ندیدي آنکه آورد احتجاج بر براهیم از طریق اعوجاج
داده بودش پادشاهی کردگار شکر آن را داشت با حق گیر و دار
گفت نمرود آنکه میگوئی تو کیست غیر من گویند کس معبود نیست
گفت آنکو زندگی بخشد بناس پس بمیراند بگرداند لباس
گفت بدهم من حیات و ایمنی بخشم آن کس را که باشد کشتنی
هم توانم کشت بیجرم و گناه هر کرا از زندگان خواهم براه
گفت حق از مشرق آورد آفتاب تو بیار از مغرب ار داري عتاب
پیش از آن کائی تو در دار شهود حق ز مشرق شمس را طالع نمود
این زمان هستی تو گر پروردگار شمس را از جانب مغرب بیار
پس شد آن مبهوت و مات اندر جواب چون ز ابراهیم بشنید این جواب
راه ننماید خدا بر ظالمین تا کند حجّت ز روي عقل و دین
همچنانکه رهنما شد بر خلیل گشت غالب تا بخصم از یکدلیل
(259)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 408
صفحه 192 از 274
قوله تعالی فَبُهِتَ الَّذِي کَفَرَ بهت- یعنی تحیر و مبهوت شدن چنانکه در آیه 40 سوره انبیاء میفرماید:
بَلْ تَأْتِیهِمْ بَغْتَۀً فَتَبْهَتُهُمْ. ص: 409
یعنی بلکه قیامت ناگهان میآید و مبهوتشان میکند.
و از این ماده است:
بهتان- یعنی ساختن دروغی که شخص را مبهوت میکند چنانکه در آیه 16 سوره نور میفرماید:
سُبْحانَکَ هذا بُهْتانٌ عَظِیمٌ.
یعنی پاك و منزهی تو این دروغ و بهتان بزرگ است.
و در ضمن آیات قرآن به معانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی عمل زنا چنانکه در آیه 12 سوره ممتحنه میفرماید: )
لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرِینَهُ یعنی و عمل زشت زنا را مرتکب نشوند.
2) بمعنی دروغ چنانکه در آیه 16 نور مذکور شد. )
3) بمعنی مال حرام چنانکه در آیه 20 سوره نساء میفرماید: )
أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً.
یعنی آیا بوسیله تهمت زدن مهریه زن را بناحق میگیرید این گناه فاحش و زشتی آن آشکار است.
4) بمعنی سرگردانی و زیانکاري چنانکه در آیه مورد بحث گذشت. )
ص: 410
[سوره البقرة ( 2): آیه 259 ] .... ص : 410
اشاره
أَوْ کَالَّذِي مَرَّ عَلی قَرْیَۀٍ وَ هِیَ خاوِیَۀٌ عَلی عُرُوشِها قالَ أَنَّی یُحْیِی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَۀَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ
یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَۀَ عامٍ فَانْظُرْ إِلی طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَ نَّهْ وَ انْظُرْ إِلی حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَکَ آیَۀً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَی
( الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 259
ترجمه و شرح .... ص : 410
خداوند متعال پس از بیان داستان ابراهیم و نمرود که در پیرامون توحید و خداشناسی بود اکنون داستان دیگري را از یکی از انبیاء
پیشین که بنا بقولی ص: 411
ارمیا و بقولی عزیر و بقول دیگر خضر بود یادآوري میکند که از شواهد زنده بر مسئله معاد است و میفرماید:
اي رسول گرامی براي پی بردن بقدرت ما بقصه ابراهیم و نمرود نظر کن یا بنگر بحال کسی که در اثناي سفر خود از کنار یک
آبادي گذر کرد در حالی که دیوارهاي آن بروي سقفها فرو ریخته و ویران شده بود و اجساد و استخوانهاي ساکنان آن دیار
بچشم میخورد پس از دیدن این منظره وحشتناك بمقام مشاهده زنده ساختن خداوند متعال مردگان را بر آمده گفت چگونه
صفحه 193 از 274
خداوند این مردگان را زنده میکند البته این سخن را از راه انکار یا تعجب یا شک نگفت بلکه دوست میداشت که خداوند زنده
کردن مردگان را بالمشاهده باو بنمایاند تا همچنانکه دلالۀ براي او علم حاصل شده است ضرورة هم حاصل شود لذا بجاي اینکه باو
جواب گفته شود که این زنده کردن چگونه است باو آموزش عملی داده شد و او را یکصد سال میراند و سپس زنده کرد ولی
تفسیر المنار مینویسد:
شاید اشاره بیک نوع خواب طولانی باشد یعنی خداوند متعال او را مدت طولانی بخواب برد و بیدارش نمود چنانکه اصحاب کهف
را مدت سیصد و نه سال که اصطلاحا اطباء آن را سباب نامیدهاند خوابانید و بعد بیدار کرد ولی ظاهر آیه هیچگونه دلالتی بر این
گفتار ندارد و اصولا با قبول اصل معاد نیازي به این گونه تأویلات نیست سپس ندائی از آسمان بگوشش رسید که اي پیامبر چقدر
در خواب مرگ درنگ کردي و این جمله نشان میدهد که وي پیامبر بوده زیرا با وحی و القائات و تعلیمات ربوبی مأنوس بوده
است و وي در پاسخ وحی گفت که یک روز یا قسمتی از یک روز و این تردید از اینجا ناشی بود که موقع مرگ او قبل از ظهر بود
و زنده شدن او بعد از ظهر و لذا بشک افتاد که آیا یک شبانه روز گذشته است و یا تنها چند ساعتی از روز در آنجا درنگ داشته
است اما باو خطاب شد که نه ص: 412
چنین است که تو میگوئی بلکه صد سال است که در اینجا درنگ کردهاي اگر میخواهی بدانی پس بغذا و نوشیدنی خود که در
زنبیل نهاده بودي و عبارت از انگور و انجیر و یا آب انگور و شیر است نگاه کن که قاعدتا باید خیلی زود فاسد گردد تغیر نیافته و
بدبو نگشته است و این خود یکی از آثار قدرت خداوند تو است که در این مدت زیاد ادامه حیات براي غذا و نوشیدنی تو عنایت
فرموده و نگذاشته است که آنها فاسد و بدبو گردد و براي او زنده کردن مردگان آسانتر و سادهتر از این است که تو میبینی و
چون پاي آزمایش حسی در میان بود و ناچار باید دلیلی باشد که مدت درنگ صد سال را نشان بدهد و چنین آثار در خوردنی و
نوشیدنی آن مرد خدا نبود زیرا رنگ و شکل آنها نگشته و بدبو نشده بود لذا دلیل دیگري ارائه داد تا با دیدن او بمرگ خود و
بتازه ماندن اطعمه و اشربه خویش بقدرت الهی یقین داشته باشد.
فرمود به الاغت نگاه کن که چگونه از هم متلاشی گشته تا طول مدت مردنت بر تو مستدل و واضح گردد و این زندگی پس از
مرگ هم اطمینان خاطر تو و انجام خواستهات بود و هم ترا آیت و علامتی براي مردم در مورد روز بعث و رستاخیز قرار دهیم که
بدانند چگونه خداوند متعال مردگان را در روز رستاخیز دوباره زنده میکند.
سپس دستور آمد که باستخوانهاي متلاشی شده الاغت نظر کن که چگونه بر هم نهاده پیوندشان میدهیم و با گوشت میپوشانیم
هنگامیکه این مسائل و حقایق و زنده نمودن مردگان براي او واضح و هویدا شد گفت میدانم و بآگاهی خود اعتراف میکنم
خداوند بر هر چیز توانا است و علم الیقین او بعین الیقین رسید.
(260)
ص: 413
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 413
یا چو آن کز قریه بگذشت باز سقفها را دید دور از برگ و ساز
خانها مخروب و ویران سقف و در وز نفوس خلق خالی بوم و بر
گفت آیا زنده خواهد کرد حق این نفوس مرده را بر یک نسق
بود بیت المقدس آنقریه خراب که ز بخت النصر دید آن انقلاب
صفحه 194 از 274
یا که بوده آن زمین ارض دیگر غیر بیت المقدس از نقل و خبر
و آنکه دید آن قریه را ویران یسر ارمیا یا خضر بوده یا عزیر
پس بمیراندش خدا در آن مقام مرده بود افتاده صد سال تمام
زنده کردش پس بگفت اي پرده سوز چند بودي خفته گفتانیم روز
گفت بل صد سال بنمودي مقام نک نظر کن بر شراب و بر طعام
که نگردانده است هیچ آن بو و رنگ از پس صد سال کاوردي درنگ
برده آن انگور و انجیر و عصیر که به تغییر است اغلب ناگزیر
هم نظر کن بر حمارت ز اعتبار کاستخوانش گشته اندر ره غبار
زنده کردم بعد موتت در زمان تا تو باشی آیتی بر مردمان
هم نظر کن بر عظام از ما یعود تا چسان از جاش برداریم زود
باز پیوندیم هم بر عظمها لحمهاي ریخته از نظمها
شد چو بر وي کشف حال موت و بعث گشت آگاه از مآل موت و بعث
گفت دانم قدرت خلاق حیّ که توانا باشد او بر کلّ شیء
(260)
ص: 414
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 414
أَوْ کَالَّذِي مَرَّ عَلی قَرْیَۀٍ.
مر و مرور- یعنی رفتن و گذشتن چنانکه در آیه 38 سوره هود میفرماید:
وَ یَصْنَعُ الْفُلْکَ وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ.
یعنی کشتی را میساخت و هر وقت جمعی از قومش بر او میگذشتند او را مسخره میکردند.
و از این ماده است:
مستمر: یعنی ثابت و دائمی چنانکه در آیه 2 سوره قمر میفرماید:
وَ إِنْ یَرَوْا آیَۀً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ.
یعنی اگر معجزهاي میدیدند میگویند سحري است گذران یا دائمی.
استمرار: یعنی ادامه دادن، پی در پی گذشتن ممر اسم مکان یعنی جاي عبور، گذرگاه.
مرة- یعنی دفعه، بار، برخورد چنانکه در آیه 80 سوره توبه میفرماید:
إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً.
یعنی اگر هفتاد بار هم براي آنها طلب آمرزش کنی.
مرتین- یعنی دوبار، دو دفعه چنانکه در آیه 101 سوره توبه میفرماید:
سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ و جمعش مرات است چنانکه میگویند ثلاث مرات ذو مرة یعنی داراي قدرت و بصیرت چنانکه در آیه 6 سوره
نجم میفرماید:
صفحه 195 از 274
ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوي
ص: 415
[سوره البقرة ( 2): آیه 260 ] .... ص : 415
اشاره
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قالَ فَخُ ذْ أَرْبَعَۀً مِنَ الطَّیْرِ فَصُ رْهُنَّ إِلَیْکَ
( ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ( 260
ترجمه و شرح .... ص : 415
خداوند متعال در این آیه شریفه بخاطر ازدیاد یقین و ایمان مؤمنین بمعاد و روز رستاخیز داستانی هم از حضرت ابراهیم علیه السّلام
در مورد زنده نمودن مردگان بیان کرده و در حقیقت این آیه را در موضوع رستاخیز مکمل آیه گذشته قرار داده است و ضمنا
اشاره میکند بر اینکه انسان داراي یک نیروي الهی است که بیاري خداوند میتواند در موجودات بیجان حیات برانگیزد چنانکه
فیزلوژي حیوانی نیز در مباحث خود پرده از چیزهایی برافکنده که این معجزه را علمی و قابل پذیرش میداند اینک میفرماید:
اي رسول گرامی بیادآور زمانی را که ابراهیم در مناجات خود از خداوند ص: 416
متعال در خواست کرد و گفت خدایا بمن نشان بده که چگونه مردگان را زنده میکنی با اینکه این موضوع را با دلیل و برهان
میدانست و باور کرده بود ولی جمله ارنی نشان میدهد که او خواستار آزمایش حسی عملی است که هر گونه تردید و خلجانی را از
میان بردارد و علمش بعیان بدل شود ولی از آنجائیکه امکان داشت که این تقاصا در نظر بعضی از افراد بعنوان تزلزل ایمان ابراهیم
علیه السّلام تفسیر شود لذا جوابیکه میشنود این است که مگر ایمان نداري به این که من قادر بر زنده کردن و برگردانیدن ترکیب
و حیات هستم با اینکه میدانست که ابراهیم غرق در ایمان است ولی میخواست ابراهیم جواب بدهد و شنوندهاي غرض و نظر او را
از این درخواست بفهمد و پایه ایمان و نزدیکی او بخدا آشکار گردد عرض کرد آري ایمان آوردهام لیکن این درخواست من
بخاطر این است که قلبم آرامش یابد و بر بصیرتم بیفزاید و علم بعیان پیوسته شود و دیگران نیز از این درس توحید عبرت بگیرند
زیرا استدلالات علمی ممکن است یقینآور باشد اما آرامش خاطر ایجاد نمیکند و مقام اطمینان از جمله موهبتهائی است که
خداوند متعال آن را به پیامبران خود ارزانی داشته است چنانکه در آیه 28 سوره فجر میفرماید:
یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّۀُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَۀً مَرْضِیَّۀً.
و اطمینان قلب داراي مراتب زیادي میباشد و از جمله آن ارائه بطور شهود و قدرت بر احیاء است که بالاترین مرتبه حق الیقین است
لذا خداوند فرمود اگر میخواهی زنده شدن مردگان را مشاهده کنی پس چهار نوع از مرغان را انتخاب کن و آنها را مدتی پیش
خود و دست خود نگهدار تا درست بشناسی و بعد از مردن و زنده شدن امر بتو مشتبه نگردد سپس آنها را پس از ذبح کردن أنوار
ص: 417
تکه تکهشان کن و در هم بیامیز و چهار قسمت کن و هر جزئی از آنها را بر سر کوهی که نزدیکتر تو باشد بنه و بعد از آن پرندهها
را بگو باذن خدا بطرف من بیائید بسرعت بسوي تو میآیند حضرت ابراهیم طبق دستور عمل نموده و طیور را که عبارت از
صفحه 196 از 274
طاووس، خروس، کبوتر و زاغ بود صدا زد و قطعات ریز ریز طیور بهم وصل شده و بشکل اولیه و شتابان بسوي حضرت ابراهیم
آمدند و پس از مشاهده این صحنه شگفت انگیز خطاب آمد این جریان را به بین و بدان خداوند بر هر چیز توانا و کارش از روي
حکمت و مصلحت است و از ذرات جسد مردگان آگاه و بر جمع آنها توانائی دارد.
(261)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 417
گفت ابراهیم با داناي راز چون نمائی مردگان را زنده باز
گفت آیا نیست ایمانت بر این گفت میجویم شهود اندر یقین
هست اطمینان کامل آن شهود نه کش اندر قلب اطمینان نبود
گفت ابراهیم دارم علم دین لیک خواهم تا عیان گردد یقین
گفت حق برگیر چار از طیرها پس بکوب آن را بهم در سیرها
قدري از هر یک بکوهی وضع کن پس بخوان کآیند سویت ز امر کن
تا بدانی باز از عقل سلیم کو به هر کاري عزیز است و حکیم
(261)
ص: 418
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 418
قوله تعالی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی.
طمن- یعنی اطمینان، سکون و آرامش خاطر چنانکه در آیه 28 سوره رعد میفرماید:
الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.
و از این ماده است:
30 سوره فجر میفرماید: - مطمئن- یعنی آرامش یافته چنانکه در آیه 27
یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّۀُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَۀً مَرْضِیَّۀً فَادْخُلِی فِی عِبادِي وَ ادْخُلِی جَنَّتِی.
اطمینان- یعنی آرامش خاطر و تسکینی قلب چنانکه در آیه 113 سوره مائده میفرماید:
قالُوا نُرِیدُ أَنْ نَأْکُلَ مِنْها وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا.
و در ضمن آیات قرآن در سه معنی بکار برده شده است:
1) بمعنی آرامش خاطر چنانکه در آیه 10 سوره انفال میفرماید: )
وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ.
یعنی انگیزه فرستادگان فرشتگان در جنگ بدر آسودگی خاطر شما از ص: 419
نصرت پروردگار است.
2) بمعنی خوشنود شدن چنانکه در آیه 11 سوره حج میفرماید: )
صفحه 197 از 274
فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ.
3) بمعنی اقامت گزیدن چنانکه در آیه 103 سوره نساء میفرماید: )
فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ.
یعنی وقتی که در جاي مناسب اقامت کردید نماز را کامل بجا آورید:
ص: 420
توضیحات .... ص : 420
1) مفسرین در ذیل آیه شریفه أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِي حَ اجَّ إِبْراهِیمَ فِی رَبِّهِ نوشتهاند: در اینکه مجادله نمرود با ابراهیم چه وقت انجام )
گرفت آیا قبل از اینکه ابراهیم علیه السّلام بتها را بشکند یا بعد از موضوع بتشکنی ابراهیم و نجات او از آتش بوده است اقوالی
است لیکن اکثر مفسرین معتقدند که این بحث و گفتگو بعد از شکستن بتها و افروخته شدن آتش نمرود بوده است زیرا نمرودیان
ابراهیم را یک مجرم نابخشودنی میدانستند که هر چه زودتر بایستی بکیفر اعمال خود برسد و مجال چنین مباحثهاي را بر او
نمیدادند اما وقتی که ابراهیم بوضع شگفت انگیزي از آتش نمرودي نجات یافت فرصتی شد که به پیش نمرود برود و با او بگفتگو
به نشیند و البته منظور از این بحث و گفتگو این نبود که نمرود در جستجوي حقیقت بوده باشد بلکه بخاطر این بود که گفتار باطل
خود را بکرسی بنشاند چنانکه این موضوع از کلمه حاج که در این آیه مبارکه بکار برده شده معلوم میشود که او براي اغفال مردم
و اطرافیان خود راه تزویر و سفسطه پیش گرفته بود زیرا مسئله مرگ و حیات که ابراهیم مطرح کرده بود دلیلی بود که از هر نظر
محکم و مستدل امّا چون نمرود در برابر ساده لوحان شروع بمغالطه و سفسطه نمود لذا ابراهیم دست باستدلال دیگري زد و گفت
خداي من خورشید را از مشرق بیرون میفرستد تو اگر آفریدگار جهانی آن را از مغرب بیرون بفرست.
در اینجا مفسرین گفتهاند که چرا نمرود متقابلا همین درخواست را از ابراهیم نکرد و نگفت که اگر راست میگوئی خداي تو
خورشید را از مغرب ص: 421
بیرون بفرستد زیرا او وقتی آنهمه آیات و نشانههاي قدرت الهی را در حرکات ابراهیم دید ترسید که درخواستی کند و ابراهیم آن
را عملی کند دیگر براي او آبروئی باقی نماند و رسوائی او بر همه ظاهر و هویدا گردد چنانکه خداوند متعال بر یوشع بن نون و بر
حضرت علی أمیر المؤمنین علیه السّلام خورشید را برگردانید یا اینکه خداوند او را در برابر ابراهیم خوار و ذلیل گردانید و نتوانست
همچو حرفی بزند لذا در مقام کشتن خداي ابراهیم برآمده و بطرف او تیر اندازي کرد و از اینجا استفاده میشود که خدا را باید از
راه افعال و آثاري که از غیر خدا ساخته نیست بشناسیم و همچنین در اثبات صانع به براهین و ادله متمسک گشته و دنبال تقلید و
پیروي کور کورانه نباشیم.
2) مفسرین در ذیل آیه أَوْ کَالَّذِي مَرَّ عَلی قَرْیَۀٍ وَ هِیَ خاوِیَۀٌ عَلی عُرُوشِها از جهات مختلف و متعددي بحث و گفتگو دارند. )
1) در اینکه آیا این گذرنده که از کنار یک آبادي عبور کرد که بود؟ )
بعضی گفتهاند عزیر بود بعضی نوشتهاند ارمیا پیغمبر بود و بعضی دیگر میگویند خضر بود و اخبار نیز چنانکه در جلد پنجم بحار
ذکر گردیده مختلف است.
2) راجع به این که این مسئله در کجا و در چه زمینی اتفاق افتاده اقوالی نقل گردیده از جمله قول ضحّاك است که میگوید که )
این موضوع در سرزمین بیت المقدس اتفاق افتاده ولی ابن زید معتقد است که آن زمینی است که مردگانش آنهائی بودند که از
ترك وبا گریختند و یکدفعه بفرمان خدا مردند اما بعضی از مفسرین سبب هلاکت اهل این قریه را تسلّط بخت النصر ذکر کردهاند.
3) آیا زمان وقوع این قضیه مقارن با زمان حضرت سلیمان بوده یا بعد از قتل حضرت یحیی یا پس از رحلت حضرت موسی علیهم )
صفحه 198 از 274
السّلام بین مفسرین اختلاف است ص: 422
4) آیا این آیه بعد از آیه أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِي حَاجَّ إِبْراهِیمَ فِی رَبِّهِ نازل گردیده یا بعد از آیه وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ )
الْمَوْتی بین مفسرین آراء مختلفی است:
تفسیر اطیب البیان مینویسد: سور قرآنیه و آیات شریفه آنها چنانکه تفاسیر دیگر نیز نوشتهاند باین نحوي که تدوین شده مسلما نازل
نگردیده بلکه باین نحو جمع آوري شده است و لذا میگوید چون این آیه و آیه بعد از او هر دو در مقام اثبات معاد است لذا نسب
این است که گفته شود این آیه بعد از آیه:
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی نازل شده است.
5) آیا گوینده جمله کم لبثت که بود؟ ندائی آسمانی بود یا پیامبري باو این چنین گفت یا فرشتهاي بود یا بعضی از پیر مردان که )
شاهد جریان مردن و زنده شدن او بودند بین مفسرین نظریات مختلفی است که بیان همه این اختلافات بطور تفصیل موجب اطاله
کلام خواهد بود در هر حال آیه سرگذشت کسی است که بر مرکبی سوار شده و مقدار آشامیدنی و خوراك نیز با خود همرا
داشت و معلوم میشود که بقصد جاي دوري از خانه خود بیرون آمده بود در ضمن سفر خود از کنار یک آبادي گذشت و اجساد و
استخوانهاي پوسیده مردگان آن آبادي را دید و بتعجب گفت خداوند این مردگان را چگونه زنده خواهد کرد در همانساعت
خداوند متعال او را قبض روح کرد و صد سال در آن حالت باقی ماند و بعد از صد سال دوباره او را زنده کرد.
3) بعضی از مفسرین اخیر در ذیل آیه وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی نوشتهاند: )
که این آیه شریفه هیچگونه تصریحی بر پاره پاره کردن مرغان و در هم ص: 423
کوبیدن گوشت آنها را ندارد و همچنین دلالتی بر این ندارد که ابراهیم مرغانی کشت و سپس بفرمان خدا زنده شدند بلکه مستنبط
از آیه مبارکه این است که اي ابراهیم چهار نوع از مرغان را بگیر و آنها را نزد خود جمع کن و نگاهدار تا بتو مأنوس شوند و مطیع
امر تو گردند بطوریکه هر وقت آنها را بخوانی بسوي تو آیند سپس هر یک از آن مرغها را بر سر کوهی قرار بده و آنها را صدا
بزن و آنها محض شنیدن صداي تو بسرعت بطرف تو میآیند و بهمین طریق هم خدا مردگان را زنده میکند یعنی بآنها میگوید
زنده شوید و زنده میشوند چنانکه در جاي دیگر میفرماید:
إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ.
و در حقیقت این آیه بیان یک مثال براي روشن شدن مسئله رستاخیز است بعلاوه وقتی که کلمه صرهن با الی متعدي شود بمعنی
تمایل دادن و مأنوس ساختن میباشد و ضمیرهاي صرهن و منهن و ادعهن بنا باین تفسیر بر مرغان برمیگردد در صورتی که طبق
تفسیر معروف که اغلب مفسرین آن را پذیرفتهاند بعضی از این ضمیرها بخود مرغان و بعضی باجزاء آنها برمیگردد در صورتی که
مناسب بنظر نمیرسد ولی در پاسخ این مفسر گفتهاند که این آیه مبارکه بصراحت این حقیقت را میرساند که حضرت ابراهیم علیه
السّلام تقاضاي مشاهده صحنه محسوس رستاخیز نموده تا مایه اطمینان خاطر آن حضرت بوده باشد در صورتی که ذکر یک مثال نه
صحنهاي را مجسم میسازد و نه آرامش خاطر میآورد.
برخی از مفسرین نیز در ذیل این آیه شریفه بیک مطلب عارفانه اشاره کرده و گفتهاند در این داستان باحیاء نفس بحیات ابدي اشاره
شده و این بکسی دست نمیدهد مگر اینکه قواي بدنی خود را که باعث بر حبّ شهوات و زخارف دنیوي
القرآن، ج 4، ص: 424
و حرص و طول امل و خسّت نفس است در خود بمیراند و این صفات در هر یک از مرغان مذکور در اخبار موجود میباشد و
اختصاص مرغ در این داستان بخاطر این است که از لحاظ خواص حیوانی جامعتر و بانسان نزدیکترند زیرا در طاووس زینت و کبر
در کلاغ آرزو و در خروس شهوت و در مرغابی حرص موجود است که تا سر نفس متصف باین صفات از راه مجاهدت و
صفحه 199 از 274
ریاضتهاي شرعی بریده نشود قلب بمشاهده زنده نمیگردد یعنی باید این قوا و نیروها را خرد کرده و بیکدیگر ممزوج نموده و آنها
را در هم شکست تا مطیع و منقاد گردند بطوریکه چون داعی عقل و شرع آنها را صدا زد بسرعت آمده و بخدمت کمر بندد.
ص: 425
روایات .... ص : 425
1) مرحوم طبرسی بسند خود از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمودند پس از آنکه ابراهیم را بآتش انداختند و )
خداوند آتش را بر وي گلستان نمود با نمرود بمحاجه پرداخت.
2) امام جعفر صادق علیه السّلام فرمودند: هفت نفر در روز قیامت از لحاظ عذاب از همه مردم سخترند که یکی از آنها نمرود بن )
کنعان است.
3) امام جعفر صادق علیه السّلام فرمودند: چهار نفر سلطان روي زمین شدند که دو نفر از آنان مؤمن و دو نفر دیگرشان کافر بودند )
دو نفر مؤمن عبارت بودند از سلیمان و ذو القرنین و دو نفر کافر عبارت بودند از نمرود و بخت النصر.
4) المیزان از کتاب در المنثور و آن از طیالسی و ابن ابی حاتم از علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت کرده که فرمودند آنکسی )
که با ابراهیم بحث و گفتگو نمود نمرود بن کنعان بود.
5) در عیون از علی بن محمّد بن جهم روایت کرده که گفت در مجلس مأمون حاضر شدم در حالی که حضرت امام رضا علیه )
السّلام نیز حاضر بودند مأمون بآن حضرت گفت مگر نه این است که شما پیغمبران را معصوم میدانید حضرت فرمود چرا سپس
آیات چند از آن حضرت سؤال کرد و از جمله این آیه را پرسید.
رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی.
حضرت فرمود خداوند متعال بابراهیم وحی کرده بود که بندهاي از ص: 426
بندگانم را خلیل خود قرار خواهم داد اگر او از من بخواهد که مردگان را زنده کنم او را اجابت خواهم کرد ابراهیم بدلش خطور
کرد که او خلیل خدا است سپس عرض کرد پروردگارا بمن بنما که چگونه مردگان را زنده میکنی خطاب آمد مگر ایمان نداري
گفت چرا ولی میخواهم دلم اطمینان یابد که من خلیل توأم.
6) در تفسیر قمی از ابی بصیر از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمودند ابراهیم مرداري را در کنار دریا دید که )
جانوران دریائی آن را خورده و برخی از جانوران درنده نیز بعضی دیگر را میخورند بشگفت آمده عرض کرد خدایا بمن نشان
بده که چگونه مردگان را زنده میکنی خطاب آمد آیا باور نکردهاي عرض کرد چرا باور کردهام ولی براي این است که یقینم
افزایش یابد فرمود چهار پرنده را گرفته پاره بنما و هر جزئی را در کوهی بگذار سپس آنها را بخوان که شتابان نزد تو خواهند آمد
ابراهیم نیز طاووس و خروس و کبوتر و زاغی را گرفته و ذبح نموده و آنها را پاره کرد و گوشتهاي آنها را مخلوط نموده و در
کوههاي اطراف که ده کوه بودند گذاشته سپس آنها را خواند و گفت باذن آفریدگار زنده شوید آنگاه همه اجزاء و گوشتهاي
آنها گرد هم آمده بسرهایشان پیوست شده و بسوي ابراهیم پرواز نمودند.
ص: 427
تجزیه و ترکیب .... ص : 427
قوله تعالی أَوْ کَالَّذِي مَرَّ عَلی قَرْیَۀٍ کلمه کالذي مجرور و عطف است بر کلمه الذي حاج ابراهیم- جمله و هی خاویۀ حال است براي
صفحه 200 از 274
کلمه قریه و کلمه انی حال است براي لفظ اللّه- کلمه کم محلا منصوب است بنابر ظرفیت کلمه کیف محلا منصوب است براي
ضمیري که در کلمه ننشزها مستتر میباشد.
قوله تعالی رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی کلمه ارنی امر حاضر از باب افعال است- عامل کلمه اذ کلمه اذکر میباشد که محذوف
است و کلمه لیطمئن بوسیله ان ناصبه که در تقدیر میباشد منصوب است.
و کلمه سعیا مفعول مطلق است براي کلمه یأتینک.
ص: